"انزوا"

ساخت وبلاگ
رو کرده ای دوباره به من بعدِ قرن ها
بعدِ هزار و سیصد و یک بُرهه انزوا
تنهایی مزخرفِ من خوبِ خووب بود
سیگارِ بعدِ قهوه و پُک های بی هوا

هی دود می شدی وسط خاطرات من
هی دود می شدم که تو را دورتر کنم
سیگارِ بعدِ قهوه دلیل موجهی...
تا عطر تلخِ یادِ تو را در به در کنم

بیزارم از هر آنچه تو را می دهد نشان
از کوچه ی جهنمی و این اتاقِ سرد
این تخت خواب خالی و حجمِ نبودنت
با روحِ تا همیشه ی بیمار من چه کرد!؟

با گربه های توی سرم چنگ می زدم
پُرزِ پتوی گل گلی ام را چه بیقرار
با موش های هرزه هم آغوش می شدم
سگ پرسه های فکر تو را می زدم به دار

شب بود و گوش لعنتی و هدست و اتاق
شب بود و گنجه های پر از خالیِ لباس
شب بود و ضجه های تو را زار می زدم
شب بود و گیج الکل و این جسم بی حواس

باور بکن که حالِ دلم بی تو خووب بود
خندیدنم نشانه ی کفر و جهود بود
ایمان و اعتقاد من از بعدِ رفتنت
دو رکعتِ نماز بدون سجود بود

رو کرده ای دوباره به من بعدِ قرن ها!؟
بعدِ هزار و سیصد و یک بُرهه انزوا!؟
تنهایی مزخرف من را بهم نزن
حالا برو دوباره همانگونه بی هوا

درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 151 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 14:11